او میداند که به جز خدای متعال، همه موجودات ـ به حسب مراتب و درجات ـ از نقصی نسبی برخوردارند؛ بدین جهت، جان آدمی در فرار از این نقصانها، آرامش خود را تنها در نام و یاد خدا باز مییابد که: «ألا بِذِکِر الله تَطْمَئِنُّ القُلوب»(1). اما دریغ و صد دریغ که هم از یاد و خاطرش، غافل و هم در عبادتش، کامل؛ پس نه به لقایش، واصل و نه طمأنینه قلبش، حاصل.
آوار شهوات و حجاب کثرات، آدمی را از قبله فطرت خویش غافل ساخت و تلبیس ابلیس و تزیین این حطام ناچیز، یاد حضرت دوست را در دل وی میراند و از یکتاپرستی باز داشت.
ربّ رحیم ـ عزّ اسمه ـ که ضلالت عباد را بر نمیتافت، خُلَّص احبّاء و کُمّل اولیای خود را برگزید و به سوی مردمان، گسیل داشت تا طومار توحید را که در پگاه اَلَست با مرکب فطرت و مُهر «بلی» ممهور ساخته بودند، از آنان مطالبه کنند؛ خِرَدهای ایشان، این رسولان درونی، را بر آشوبند؛ شامه جانشان را با رایحه روحنواز جان جانان معطر سازند؛ مرغ دلشان را در بهر بیکران لاهوت به پرواز در آرند؛ کاه وجودشان را در حوزه مغناطیس کهربای کبریایی در اندازند و این جویندگان وصل را به اصل خویش رهنمون گردند.
در مقطع غیبت و دوره خدا گریزیهای مدرن و خدا ستیزیهای پَسامدرن آخرالزمان، حضرت بقیه الله علیهالسلام، آن ذخیره الهی و اَبَرمرد آسمانی، گلبانگ یکتاپرستی را در زیر این گنبد مینا فریاد خواهد کرد و درفش توحید، چونان آذرخش، بر سر طواغیت خدا ستیز فرو خواهد آمد. آنگاه که زمین از لوث وجود دین ستیزان تطهیر شد، آن علم منصوب، و علم مصبوب با سیره خویش و رفتار و گفتارش، اسرار کتب آسمانی و پیام وحی الهی را برای تفقه جویان تفسیر خواهد کرد.
آن محمد صلیاللهعلیهوآله با بعثتش، قرآن را برای بشریت به ارمغان آورد و این محمد صلیاللهعلیهوآله اهداف قرآن را در جامعه بشری محقق خواهد ساخت تا مردم را به آن هدف عالی برساند.
میم وحاء و میم و دال آمد برون در کف او ذوالفقاری آبگون
دعوت او دعوت پیغمبری صولت او ذوالفقاری حیدری
غیبت او آمده عین حضور در بطونش جلوهگر نور ظهور
حیدر صفدر، امیرالمؤمنین گفت اندر خطبه با اهل یقین
کأولّ ما جز محمد نیست کس و آخر ما هم محمد دان و بس
مهدویت، عامل اتحاد
وحدت و یکپارچگی مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق کلمه میان ایشان، بلکه ضرورت توحیدِ کلمه بر محور کلمه توحید برای همه خداپرستان و موحّدان روی زمین، از تعالیم و آموزههای اساسی آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنی است. بر همین اساس، قرآن کریم یکی از عمدهترین و سازندهترین اهداف رسالت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را تألیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جای خصومت و دشمنی بیان میدارد؛ به گونهای که اگر کسی در تاریخ به دیده عبرت بنگرد، این اتفاق را از شاهکارهای رسالت محمدی صلیاللهعلیهوآله مییابد.
بعد از رحلت پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله اوصیای معصوم او کوشیدند تا آن وحدت و یکپارچگی را حفظ کنند و به همین جهت، از حقوق شخصی خود چشم پوشیدند و نه تنها همواره از دامن زدن به آتش خصومت بین مسلمانان بر کنار بودند، بلکه دیگران را به اتحاد و تفاهم فرا میخواندند.
در روزگار ما نیز، طرح اندیشه وحدت جهان اسلام، یکی از دغدغههای اساسی حضرت امام بود که در طول دوران فعالیت اجتماعی ـ سیاسی خود، چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب، لحظهای از آن غفلت نورزید. وفاداری صادقانه امام به موضوع وحدت، نه تنها او را به برجسته ترین شخصیت انقلابی جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه جایگاه رفیعی در میان فرقههای اسلامی به ایشان بخشید.
حضرت امام، تعلیم و تربیت را زیر بنای حرکت سیاسی دانسته و اولین وظیفه مردم و مسئولان را تبلیغ، تعلیم و تربیت بیان میکرد و در این زمینه میفرمود: «وظیفه ما این است که از حالا برای پایهریزی یک دولت حقه اسلامی کوشش کنیم؛ تبلیغ کنیم؛ تعلیمات بدهیم؛ همفکر بسازیم؛ یک موج تبلیغاتی و فکری بوجود آوریم تا یک جریان اجتماعی پدید آید. جریان برادری، اتحاد و به وحدت رسیدن»؛ چرا که «انما المومنون اخوه؛ جز این نیست که مردم با ایمان با یکدیگر برادرند» و «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛(1) تحقیقاً کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند، خداوند بخشاینده، آنان را (در میان مردم) محبوب قرار میدهد».
در حدیثی معروف از ابو بصیر آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: «المُؤمنُ أخُو المومن کَالجَسد الواحدِ إن أشتَکی شیئاً مِنهُ وُجِدَ اَلَمُ ذلک فی سائِر جَسده؛(2) مؤمن، برادر مؤمن و مانند اعضای جسد واحد است. اگر عضوی ناله کند، درد آن عضو را در سایر اعضای جسدش در مییابد».
ارواح مؤمنین از یک حقیقت و متصل به روح خداوند هستند و اعتقاد به منجی، به زیبایی، این ارواح و اجساد را به هم مرتبط و در نهایت به خدا متصل میکند. این اتحاد، عالیترین و با ارزشترین نوع اتحاد است؛ زیرا اختیاری بوده و ناشی از انجذاب ارواح رشد یافته به یکدیگر میباشد.
مسأله مهدویت در اسلام ـ و بالأخص در تشیع ـ یک فلسفه بزرگ اجتماعی است، که در شعاع زندگی یک قوم، ملت و یا یک منطقه و نژاد نیست؛ بلکه در شعاع زندگی بشریت است. این طور نیست که موعود اسلام، فقط شیعه یا مسلمانان جهان را نجات میدهد؛ بلکه او با ظهور و قیام خویش، اوضاع زندگی بشر را در عالم، دگرگون خواهد کرد، در جهت صلاح و سعادت بشر، تغییر ایجاد خواهد داد و البته این جز در سایه وحدت و یکدلی مردم متحقق نخواهد گردید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. دانش پژوه مرکز تخصصی مهدویت.
1. مریم/96.
2. اصول کافی.
*سید جواد میرصادقی ـ دوماهنامه امان شماره 28